حسرت گذشته ها*** وجود آينده ها دانلود نرم افزار- بروزترین و بزرگترین مرکز تفریح و سرگرمی-خواف نويسندگان پنج شنبه 6 بهمن 1390برچسب:, :: 13:10 :: نويسنده : اويس باكفايت
امین حیایی شهرتش را مدیون تلویزیون میداند و میگوید در بازیگری، اخلاق مهمتر از فن و تکنیک است و بازیگر باید صورت و سیرتش یکی باشد تا در نهایت به یک پالایش روحی که خدا برایش مهیا کرده، برسد. * الان در لبنان مشغول چه کاری هستید؟ - در حال حاضر در بیروت مشغول بازی در سریال «ساخت ایران» (made in iran) به کارگردانی «محمدحسین لطیفی» هستم. موضوع این سریال طنز است و داستان از تهران شروع میشود، وقتی که جای من با یک دانشمند نانو تکنولوژی عوض میشود و برای پناهنده شدن به خارج میروم. گروهی که منتظر دانشمند بودند، من را با خودشان میبرند و فکر میکنند که من آن دانشمند هستم. این سریال در ۱۲ قسمت برای پخش در شبکه نمایش خانگی ساخته میشود. * در این سریال با چه بازیگرانی همبازی هستید؟ - در سریال ساخت ایران، آقای «بهنام تشکر» نقش دانشمند را بازی میکند، خانم «بهاره رهنما» هم نقش همسرش را بازی میکند. آقای «فرهاد اصلانی»، خانم «گوهر خیراندیش» و … هم از دیگر بازیگران این سریال هستند که قرار است تعداد دیگری از بازیگران هم به پروژه اضافه شوند. * چندی پیش صحبتهایی درخصوص قطع همکاری شما با پروژه «قلب یخی» و آقای کمال طباطبایی در رسانهها منتشر شد، در این رابطه کمی توضیح میدهید؟ - این صحبتها فقط یک شایعه و حاشیهسازی بود و اصلا صحت نداشت. نه ایشان اعتراضی کرده بود، نه بنده. اتفاقا قرارداد کار هم بسته شده و صحبت کردیم. انشاءالله از فروردین سال آینده «قلب یخی۳» را شروع کنیم، البته گویا قرار است آقای «سامان مقدم» کارگردانی این مجموعه را با یک گروه جدید به عهده بگیرند. * امسال در جشنواره فیلم فجر حضور دارید؟ - خودم که سر فیلمبرداری این کار هستم و فرصت حضور در جشنواره را ندارم ولی فیلمهایی که در آن بازی کردم یکی فیلم «قلادههای طلا» کار آقای ابوالقاسم طالبی بود که کار فوقالعادهای شده است. برای صداگذاری کار که رفته بودم، صحنههایی از فیلم را دیدم، خیلی کار شسته رفته و تمیزی شده که ریتم خوبی هم داشت. خیلی لذت بردم، چون واقعا کار متفاوتی دیدم. کار آقای «سیدجواد هاشمی» (آهوی پیشونی سفید) فیلم دیگری است که در آن حضور دارم، میگویند فیلم خوبی شده ولی من خودم هنوز فرصت نکردم فیلم را ببینم. وقتی در این فیلم کار میکردیم نشان میداد که کار خوبی از آب درمیآید. با سیدجواد هاشمی «اخراجیها» را کار کرده بودم ولی من وجوه دیگر آقای هاشمی را نمیدانستم که هم نویسنده خوبی هستند و هم کارگردانی خوبی در کار داشتند. انقدر که ایشان در این کار انرژی گذاشت، واقعا ما خجالت میکشیدیم که انقدر این مرد تلاش میکند که یک کار خوب انجام دهد. گروه خیلی خوبی داشت و من وقتی این انرژی را میدیدم، انرژی میگرفتم و دوست داشتم با تمام انرژی کار کنم. هم من هم همسرم در این فیلم بازی کردیم و سعی کردیم بازی خوبی داشته باشیم. * از سه فیلمی که در جشنواره دارید، دو فیلم آن سیاسی است، چطور شد که در این فیلمها ظاهر شدید؟ - نمیتوان گفت سیاسی است. فیلم آقای کاوری یک کار درام است. داستان شخصی است که از زندان آزاد میشود و زن و بچهاش را از دست داده و حالا دنبال آنهاست و درگیر ماجراهایی میشود. من هم تا جایی که بتوانم به او کمک میکنم. «آهوی پیشونی سفید» هم که یک کار کودک است و «قلادههای طلا» هم در واقع من نقش یک مامور اطلاعات را دارم که به دنبال یک جاسوس هستم که وارد ایران شده و اتهام جاسوسی در وزارت ارطلاعات به من وارد شده است. من از وزارت اطلاعات بیرون میآیم و خودم به تنهایی پیگیر ماجرا میشوم که این جاسوس چه کار میکند و چه نقشههایی دارد تا بتوانم خودم دستگیرش کنم و تحویلش بدهم. ماجرا این است البته این اتفاقات در دوره انتخابات میگذرد. این جاسوس میخواهد تنشها را زیاد کند و مردم را به جان همدیگر بیاندازد، میخواهد مردم را به جان بسیج بیاندازد، چون خیلی از مردم فقط ایستادند و نگاه میکنند، این جاسوسها هستند که اغتشاشات و درگیریها را شروع میکنند، اسلحه و تیم دارند و ما با آنها درگیر میشویم. * کمی از خبر و جشنواره فاصله بگیریم و به بحث بازیگری بپردازیم. بعضی از منتقدان و کارشناسان معتقدند در سینمای امروز ایران جایگاه یک بازیگر آنطور که باید باشد، نیست و در واقع شأن و جایگاه یک بازیگر نسبت به گذشته نزول پیدا کرده است. نظر شما در این رابطه چیست؟ - مقتضیات زمان باعث میشود هر دورهای سینمای خودش را داشته باشد، الان سینمای جوان آمده با این شکل و ابعاد و بازیگرها. مسلما اگر فکر میکنیم شأن بازیگرانمان پایین آمده، شاید شأن سینمای ما پایین آمده است. شاید مشکل اصلی خود سینماست. شاید فیلمنامههایمان ضعیف شده، شاید کارگردانهایمان ضعیف شدند، شاید تهیهکنندهها فقط دست به کارهایی میزنند که فقط برایشان پول بسازد و فکر ساخت فیلمهای هنری نیستند. شاید کار هنری دیگر گیشه ندارد. شاید مردممان اینطور میخواهند. ما پاسخگوی مردم هستیم، مردم هر سبکی که دوست داشته باشند را انتخاب میکنند و ما هم مجبوریم آن سبک را دنبال کنیم. خودمان تا حدی میتوانیم به آنها خط بدهیم. * تهیهکنندهها هم بر اساس رابطه، افرادی را به عنوان بازیگر به سینما معرفی میکنند که این موضوع میتواند در زمینه افت کیفیت بازیگری موثر باشد. - همین طور است، ولی به نظرم خودشان به جایی نمیرسند. خیلیها فکر میکنند بازیگری خیلی زود و راحت به دست میآید. اولا چیزی که خیلی زود به دست میآید، خیلی زود از دست میرود یعنی موقعیتاش را خیلی زود از دست میدهد، چون بازیگری چیزی نیست که به راحتی به دست بیاید. بازیگری یک مسیری است که ریشه دارد، ریشه آن میتواند تئاتر باشد. باید از تئاتر شروع کنی و ریشه بازیگری را در خودت پیدا کنی. باید روی بیان و فیزیک و میمیک صورتت کار شود. ما تمام این کارها را از بچگی انجام دادیم. مربی و دورههای تئاتر داشتیم، بیان با ما کار میکردند، نرمشها و ورزشهای بدنی داشتیم، حرکات فرمیک داشتیم، تمرینهای دست جمعی مثل پرتاب دیالوگ داشتیم یعنی یک دیالوگی من شروع میکردم، ادامهاش را نفر بعدی میگفت و به همین ترتیب پاسکاری میکردیم. این کارها ذهنیتمان را خلاق میکرد، بیان و روی ما را باز میکرد، برای اینکه بتوانیم حرف بزنیم. پله پله شد که به اینجا رسیدیم. همه بچههایی که در سینما رشد میکردند و به موفقیت میرسیدند، بدون زحمت نیامدند. هیچ کدام از بازیگرانی که جایگاهی برای خودشان دارند، نه با پارتی آمدند نه اینکه پولی به کسی دادند که به سینما بیایند. آن کسی که واقعا اینکاره بوده و استعداد داشته، خدا خودش وسیلهای قرار میداد و مسیری باز میکرد که این آدم به سینما بیاید و موفق شود. * بحث دانش علمی هم در این زمینه خیلی موثر است. - صد در صد. دورهای که ما وارد سینما شدیم، فقط یک رشته نمایش در دانشگاه سراسری با یک تعداد محدود وجود داشت که خیلی مشکل بود با یک بخش تئاتر. چیز دیگری نبود، نه کلاس آموزش بازیگری وجود داشت نه کلاس سینما. از حدود ۱۲، ۱۳ سال قبل به این طرف بود که این کلاسها و آموزشگاهها جا افتاد که یک موقعیت است برای کسانی که میخواهند بدانند اینکاره هستند یا نه. اگر استعداد داشته باشند، قطعا از چشم اساتید نمیافتند، اساتید مثل یک کارگردان بازیگران را میبینند و انتخاب میکنند. وقتی استاد ببیند حرکت و نگاه و فیزیک و بدن فرد – که همگی ظاهر است – حرفی برای گفتن دارد، او را از دست نمیدهد. البته اینها چیزهای ظاهری است که برای اول کار است، بعد از آن اخلاق طرف است. وقتی ببینند یک بازیگر در کار اول اخلاقش میلنگد، دفعه بعد با او کار نمیکنند؛ پس باید طرف به همه چیز فکر کند. اول به اخلاق و روابط عمومی و بعد به تکنیکها و فنهای بازیگری. همه اینها در کار درصد دارد، باید درصدها را رعایت کرد تا بتوانیم در کار موفق شویم. ولی خوب بعضی دوستان شاید نسبت به این موضوعات آگاهی و شناخت ندارند و زمین هم میخورند که آسیبش خیلی بیشتر است. اگر میخواهند آسیب نخورند باید راه درست را بروند و بدانند که قرار است الگو باشند و الگوها هم نباید ریا کند، باید خودش و شخصیت واقعیاش را بشناسد، ماسک نرنند جلوی صورتاش و در دورن یک چیز باشد و در ظاهر چیز دیگری. باید صورت و سیرتشان یکی باشد که در واقع آن پالایش درونی در آنها انجام شود. بعد تازه میفهمد این مسیر اصلا مسیری بوده که به این پالایش روحی برسد. اگر خدا این مسیر را در زندگیاش انتخاب کرده، میخواسته او را به یک کمال روحی و تکامل برساند، وگرنه شهرت و مقاوم و ثروت که در این کار وجود دارد میگذرد؛ مردم در نهایت اخلاقیات بازیگر محبوبشان را دوست دارند. خیلیها به من میگویند آقای حیایی ممکن است شما خیلی بازیگر خوبی باشید ولی ما اخلاقت را بیشتر دوست داریم، ما با اخلاقت بیشتر حال کردیم، همانی که در فیلمها میبینیم هستی و بازی نمیکنی. اگر این نقاط نباشد، به نظرم بازیگر به هر نقطهای هم برسد ممکن است یک دفعه زیر پایش خالی شود و به زمین بخورد؛ باید جای پایش را محکم کند و اگر میخواهد به نوک قله برسد، پایههای قوی لازم است. نظرات شما عزیزان: پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
|
|||
|